جدول جو
جدول جو

معنی برهم زدن - جستجوی لغت در جدول جو

برهم زدن
یکی را بر دیگری زدن، تصادم
تصویری از برهم زدن
تصویر برهم زدن
فرهنگ لغت هوشیار
برهم زدن
خراب کردن، باطل کردن
مخلوط کردن، زیر و رو کردن
آشفته کردن، به هم زدن
تصویری از برهم زدن
تصویر برهم زدن
فرهنگ فارسی عمید
برهم زدن
((~. زَ دَ))
مضطرب کردن، پریشان کردن، سرنگون کردن
تصویری از برهم زدن
تصویر برهم زدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برهم شدن
تصویر برهم شدن
آشفته وپریشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهم شدن
تصویر برهم شدن
کنایه از برهم رفتن، پریشان خاطر شدن، آشفته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهم زدن
تصویر بهم زدن
اخلال
فرهنگ واژه فارسی سره
خراب کردن بی ترتیب کردن آشفته ساختن، باطل کردن، منحل کردن (جمعیت حزب و غیره)، مخلوط کردن زیر و رو کردن، قهر کردن با کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درهم شدن
تصویر درهم شدن
مخلوط شدن، آمیخته شدن، آشفته شدن
کنایه از افسرده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از به هم زدن
تصویر به هم زدن
خراب کردن، باطل کردن
مخلوط کردن، زیر و رو کردن، آشفته کردن
شوریده کردن، برهم زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از به هم زدن
تصویر به هم زدن
((~. زَ دَ))
خراب کردن، باطل کردن، منحل کردن، آمیختن، دوستی را با کسی قطع کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرچم زدن
تصویر پرچم زدن
Flag, Spike
دیکشنری فارسی به انگلیسی
поднимать флаг , колоть
دیکشنری فارسی به روسی
піднімати прапор , проколювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
โบกธง , แทง
دیکشنری فارسی به تایلندی
mengibarkan bendera, menusuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ध्वज फहराना , चुभाना
دیکشنری فارسی به هندی
להניף דגל , לדקור
دیکشنری فارسی به عبری
旗を掲げる , 突き刺す
دیکشنری فارسی به ژاپنی
깃발을 세우다 , 찌르다
دیکشنری فارسی به کره ای
পতাকা উঁচু করা , ছিদ্র করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
پرچم لہرانا , چھیدنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بام زدن
تصویر بام زدن
با دست زدن بر سر کسی بقوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درم زدن
تصویر درم زدن
سکه زدن، ضرب کردن سکه، آن جائی که درم زنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهم زده
تصویر بهم زده
مخلوط شده، درهم شده
فرهنگ لغت هوشیار